محل تبلیغات شما

Toery_land



" تئوری هایی در مورد اینکه شما یک زندگی قبلی داشته اید : 

1. خواب های شما در واقع میتوانند یک نوع یاد اوری خاطره از طریق مغز شما به شما باشند که نشان میدهد در زندگی قبلی چه اتفاقی بر سر شما افتاده . تمام خواب هایی که میبینید خاطرات زندگی قبلی شما هستند . 

2. بعضی اوقات احساس میکنید که در مکانی خاص که تازه وارد شدید ، قبلا بوده اید یا حرفی را تازه بیان کرده اید را قبلا گفته اید . به این احساس DEJA VU میگویند که مهم ترین مدرک برای اثبات زندگی قبلی است .

 

3.اینکه عاشق یک کشور هستید یا از یک فرهنگ قدیمی خوشتان میاید در حالی که هیچ اطلاعاتی از ان ندارید هم میتواند دلیلی بر داشتن یک زندگی قبلی باشد .دانشمندان میگویند امکان ندارن یک انسان بدون داشتن تجربه قبلی عاشق چیزی بشود یا شیفته چیزی باشد که تا به حال ندیده . این سرنخ نیز میتواند زندگی قبلی را ثابت کند .

4.ترس ها و فوبیا های شما نیز یک مدرک هستند . ترس هایی که از کودکی دارید و یا بی دلیل ، سرنخ های مهمی هستند که اثبات میکنند در زندگی قبلی خود به نوعی دچار این ترس ها بوده اید و یا اتفاقی افتاده که شما دچار ترس های عجیب هستید .

5.گاها پیش میاید که شما میتوانید بدون داشتن ذهنیت قبلی از یک زبان از یک کشور انرا به صورت اشتبا اما نسبتا درست بیان کنید و یا حرف بزنید . مثلا میتوانید به خوبی ادای زبان ژاپنی را دربیاورید یا لهجه اسپانیایی را به خوبی بلد هستید . این میتواند نشان دهنده ملیت قبلی شما در زندگی قبلی شما باشد .

6.احساس میکنید پیر تر از چیزی هستید که سنتان میگوید ؟ یا احساس میکنید ذهنتان به سنتان نمیخورد ؟ این هم میتواند یک سرنخ باشد . بعضی از افراد دوست دارند بچه باشند و بعضی ها بزرگ و ادای انهارا در میاورند . این نیز میتواند نشان دهد که یک انسان در زندگی قبلی خود در چه سنی از دنیا رفته است .

7.درد های عجیب و بی دلیل بدنی هم دلیل برای زندگی قبلی هستند . بعضی انسان ها گاها یک قسمت از بدنشان ضعیف یا خیلی درد میکند و معمولا دلیلی هم ندارد . دکتر ها چیز هایی میگویند و قرص هایی تجویز میکنند اما در واقع این درد ها خوب شدنی نیستند و تا اخر عمر با وی همراند . این موضوع میتواند نشان گر درد هایی از زندگی قبلی باشند . 

این 7 موارد تعوری های قطعی نیستند اما نظریه هایی هستند که دانشمندان و روانپزشکان در این رابطه بیان میکنند "


⭕️جابجايي در بعد زمان


⭕️ پارت آخر (چهارم ) : "حتما ۳ پارت قبل رو بخونید! 

 

✅ رئیس بچه های انیمیشن با حالت تعجب وارد شرکت شد و امد بالای سر ما.
گفت چی شده ما هم موضوع رو بهش گفتیم و باز از اول همراهش ویدیو رو دیدیم و صحنه هارو نشونش دادیم و رسیدیم به اخراش.
دوربین دیگه روی صورت اختاپوس زوم بود.پر از صدای جیغ و ناله از درد که اعصاب هممون رو خورد کرد.
دوربین رفت طرف دیگه ای از اتاق اختاپوس که نشون داد اختاپوس بلند شد اسلحه شو برداشت و به چشم خودش شلیک کرد و خون و مغزش پاشید به دیوار.
صحنه افتضاحی بود‌.
چندبار بالا اوردم چون هم خون از روی واقعیت خون و هم مغز از واقعیت مغز درست شده بود دقیقا مثل چشم های حضار داخل امفی تئاتر که برای تماشای کنسرت امده بودن.
ویدیو تموم شد‌.
دیگه کسی از ترس توی اتاق جز ما سه نفر نمونده بود.
رئیس تصمیم گرفت به بچه های انیمیشین خبر بده که موضوع چیه اما بچه های انیمیشن گفتن ما خبر نداریم و اصلا همچین قسمتی نساختیم.
داستان به پلیس کشید و ما ویدیو رو بهشون نشون دادیم.
اونا هم تحقیقات رو روی ویدیو شروع کردن و ما امیدواریم چیزی بشه پیدا کرد.

 


پارت سوم : (حتما دو پارت قبلی رو بخونید!)


دوربین داشت روی صورت اختاپوس با همون نویز ها و فرکانس ها زوم میشد که یهو یه عکس ظاهر و سریع قطع شد.
خیلی سریع بود و من و دوستم با دیدنش شکه شدیم.بهش گفتم بزن عقب و فرم بندی کن ببینیم چی بود.
دوستم همین کارو کرد دقایق پیش رو فرم بندی کرد.
تبدیل شد به ۱۰ فرم که تو یکی ازفرم ها عکس افتاده بود.
دوستم رفت روی فرم عکس و عکس مشخص شد.
باورم نمیشد چی دارم میبینیم.
عکس جنازه یه بچه ۶ ساله پسر بود که شکمشو پاره کرده بودن و جفت چشاش از کاسه بیرون بود و یه عروسک باب اسفنجی کنار دستش.
سایه عکاس روش افتاده بود و قابل تشخیص بود.دل و روده بچه بیرون بود و خون همه جارو ریخته شده بود.پسرک معلوم بود خیلی درد کشیده چون دهنش باز بود و‌حالت بدی گرفته بود بدنش.
با دیدن این عکس اعصاب من و دوستم حسابی ریخت بهم من احساس خشم و ناراحتی داشتم.
دوستم گفت ادامه بدیم؟
من گفتم باشه و باز ویدیو با اون صداهای عجیبش و فرکانس ها و نویزهاش شروع شد.
دوربین همینطور داشت روی صورت اختاپوس زوم میکرد که باز یهو یه عکس دیگه ظاهر و سریع قطع شد.
باز فرم بندی کردیم و دیدیدم عکس این بار مربوط به جنازه یک دختره کوچیکه ۴ سالس که باز مثل قبلی روده هاش بیرون بود و چشماش از کاسه دراورده شده بود و بغلش عروسک پاتریک بود و باز هم سایه عکاس روی جنازه‌.
صحنه بدی بود موهای دختر و دست و پای کوچیکش غرق خون بودن من احساس تهوع داشتم که گفتم خواهش میکنم بزن بره.
دوستم ویدیو رو باز پلی کرد.
دوربین کیفیت بدتری به خودش گرفت صداها بی ربط تر شدن و کیفیت همه چیز امد پایین.
دوربین در حال زوم بود که باز یه عکس دیگه ظاهر شد و سریع رفت.
با فرم بندی به عکس رسیدیم که این بار دیدیم سه تا بچه کنار همن.
روده هاشون بیرون بود و چشم نداشتن.
عروسک های پاتریک و باب اسفنجی و اختاپوس روشون بود و همه چیی غرق خون بود.
اما وقتی دقت کردیم متوجه شدیم این چشم های از کاسه درومده چه قدر شبیه چشم های اون تماشاچیا بود و نکنه صدا تماشاچیا هم صدای همین بچه ها بوده باشه؟
به این نتیحه که رسیدم حالم بد شد و کف زمین بالا اوردم.
دوستم ویدیو رو قطع کرد و امد بالا سرم.
گفت خوبی؟
گفتم زنگ بزن رعیس بچه های انیمیشین بیاد ببینیم چه خبره اینجا.
دوستم سریع زنگ زد و رعیس یک ربع دییگه رسید دفتر کار ما.


پارت دوم : (حتما قبلش پارت اول رو بخونید)

ویدیو پلی شد.
من و دوستم چشم دوخته بودیم به صفحه.
ویدیو در مورد اختاپوس و باب اسفنجی و پاتریک بود که تو یه روز افتابی توی شهر داستانشون شروع میشد.
کیفیت ویدیو از بقیه ویدیو ها پایین تر و صداها عقب جلود بود رنگ ها کمرنگ بودن خلاصه ویدیو معمولی نبود.
داستان از این قرار بود که اختاپوس قرار بود فردای اون روز کنسرت بده و داشت شدیدا تمرین میکرد که صدای خنده های باب اسفنجی و پاتریک مانع تمرکز میشدن.
اونم میرفت بیرون و بهشون تذکر میداد که بس کنید دارم تمرین میکنم.
اونا هم گفتن باشه و رفتن تو و اختاپوس با خیال راحت شروع کردن تمرین کردن.
فردا اون روز اختاپوس اماده شد تا بره روی صحنه و شروع کردن به نواختن کلارینت که تا اینجا همه چی معمولی بود.
همینجور میزد و میزد و ویدیو فرکانسی تر و نویز دار تر میشد و کیفیتش پایین میومد.
بعد از نواختن ، صدای تماشاچیان حاضر توی صحنه درومد.
اما صدا صدای معمولی نبود.
مطمعنا صدای جمعیت این شکلی نبود که ما شنیدیم یعنی صدای جیغ زدن از روی شکنجه نبود.
صدای وحشتناکی بود و خیلی ازار دهنده.
صدای جییغ به نظر میرسید مربوط به بچه باشه چون صدای تیزی داشت و از روی درد بود.
تماشاچیان همینجوری جیغ میزدند و ویدیو نویزی تر فرکانسی تر و بی کیفیت تر با لرزش های عجیب میشد.
دوربین جای ثابتی نداشت و همینطور کل صفحه بالا پایین میشد.
اما نکته جالب تر چشمای تماشاچیان بود.
دقت کردیم این چشما چشمای معمولی همیشگی کارکتر های این کارتن نیست.
چشماشون از حالت کارتونی خارج شده بود و خیلی طبیعی و ریز بینانه تر شبیه به چشم انسان بود.
چشمانی با دقت بالا طراحی شده و  البته عجیب که تا حالا سابقه نداشت از اشکال انسانی توی این کارتن استتفاده کنند.
اختاپوس که چهره برهمی داشت و خیلی بی تفاوت از روی صحنه رفت و دوربین نشون داد که وارد خونش میشه و روی تخت میشینه.
دوربین این بار رفت روبروی اختاپوس بود و ویدیو حالت های نویزی و فرکانسی بیشتری به خودش گرفت.
صدای دریل میومد صدای خش خش صدای های غیر عادی صدای پچ پچ و نجوا و گاها فریاد که اصلا ربطی به کارتن نداشت و واقعا ازار دهنده بود.
دوربین روبروی اختاپوس بود و داشت روی صورتش زوم میشد که.


پارت اول از زبان کارمند : 

من همراه پنج نفر دیگه شیفت شب کنترل کیفی شرکت انیمیشن سازی بزرگی بودیم که جایز نیست به خاطر یه سری مساعل اسمشونو بیارم.
کار من همراه با دوستان این بود که قسمت ها و اپیزود هایی که توسط بچه های انیمیشن سازی ساخته میشد رو یک بار دیگه بررسی کنیم و بازنگری کنیم تا اگر ایرادی داشت سریعا بهشوون گزارش بدیم.
شرکت ما در حال پایان بندی قسمت های اخر سریال کارتونی باب اسفنجی شلوار مکعبی بود و داشت یه سری قسمت های پایانی رو برای کمک کردن به شرکت اصلی میساخت و خوب طبیعتا یه پولی هم میگیرفت.
من و دوستانم پشت میزامون نشسته بودیم و هرکدوم مسعولیت قسمتی از ویدیو هارو به عهده میگرفت.کار ما این شکلی بود که بچه های انیمیشن ساز ۵ قسمت در ماه میساختن و اخر ماه به ما تحویل میدادن و ما هرکدوم یکی از این قسمت هارو جداگانه بررسی میکردیم و ایرادات یا مشکلاتشون رو به اونا گزارش میدادیم.
اون شبم همین اتفاق قرار بود بیوفته.همگی جمع شدیم و پنج ویدیو رو توی مانیتور تقسیم کردیم.
هرکدوم از بچه ها یه قسمت رو برداشتن که هر کدوم از این قسمت ها یه اسم داشت.مثلا به یکی قسمت باب اسفنجی  به اسمان میرود رسید و به یکی دیگه قسمت سندی و پاتریک اشتی میکنند.
به من یه قسمت با یه اسم عجیب رسید.
به یکی از دوستام که نسبتا از بقیه بیکار تر بود گفتم بیا اینو ببین چه اسمی داره! بهتر نیست عوضش کنیم؟ یکم واسه بچه ها بد نیست؟
یکم خندید و گفت شاید یه شوخی مسخرس اخه مگه میشه این ویدیو اسمش این باشه اون وقت بچه ها چی فکر میکنن.
پیشنهاد داد ویدیو رو پلی کنیم.
و اون لحظه من بزرگترین اشتباه زندگیم رو مرتکب شدم.


⭕️ " تئوری هایی در مورد اینکه شما یک زندگی قبلی داشته اید : 

1. خواب های شما در واقع میتوانند یک نوع یاد اوری خاطره از طریق مغز شما به شما باشند که نشان میدهد در زندگی قبلی چه اتفاقی بر سر شما افتاده . تمام خواب هایی که میبینید خاطرات زندگی قبلی شما هستند . 

2. بعضی اوقات احساس میکنید که در مکانی خاص که تازه وارد شدید ، قبلا بوده اید یا حرفی را تازه بیان کرده اید را قبلا گفته اید . به این احساس DEJA VU میگویند که مهم ترین مدرک برای اثبات زندگی قبلی است .


3.اینکه عاشق یک کشور هستید یا از یک فرهنگ قدیمی خوشتان میاید در حالی که هیچ اطلاعاتی از ان ندارید هم میتواند دلیلی بر داشتن یک زندگی قبلی باشد .دانشمندان میگویند امکان ندارن یک انسان بدون داشتن تجربه قبلی عاشق چیزی بشود یا شیفته چیزی باشد که تا به حال ندیده . این سرنخ نیز میتواند زندگی قبلی را ثابت کند .

4.ترس ها و فوبیا های شما نیز یک مدرک هستند . ترس هایی که از کودکی دارید و یا بی دلیل ، سرنخ های مهمی هستند که اثبات میکنند در زندگی قبلی خود به نوعی دچار این ترس ها بوده اید و یا اتفاقی افتاده که شما دچار ترس های عجیب هستید .

5.گاها پیش میاید که شما میتوانید بدون داشتن ذهنیت قبلی از یک زبان از یک کشور انرا به صورت اشتبا اما نسبتا درست بیان کنید و یا حرف بزنید . مثلا میتوانید به خوبی ادای زبان ژاپنی را دربیاورید یا لهجه اسپانیایی را به خوبی بلد هستید . این میتواند نشان دهنده ملیت قبلی شما در زندگی قبلی شما باشد .

6.احساس میکنید پیر تر از چیزی هستید که سنتان میگوید ؟ یا احساس میکنید ذهنتان به سنتان نمیخورد ؟ این هم میتواند یک سرنخ باشد . بعضی از افراد دوست دارند بچه باشند و بعضی ها بزرگ و ادای انهارا در میاورند . این نیز میتواند نشان دهد که یک انسان در زندگی قبلی خود در چه سنی از دنیا رفته است .

7.درد های عجیب و بی دلیل بدنی هم دلیل برای زندگی قبلی هستند . بعضی انسان ها گاها یک قسمت از بدنشان ضعیف یا خیلی درد میکند و معمولا دلیلی هم ندارد . دکتر ها چیز هایی میگویند و قرص هایی تجویز میکنند اما در واقع این درد ها خوب شدنی نیستند و تا اخر عمر با وی همراند . این موضوع میتواند نشان گر درد هایی از زندگی قبلی باشند . 

این 7 موارد تئوری های قطعی نیستند اما نظریه هایی هستند که دانشمندان و روانپزشکان در این رابطه بیان میکنند "


⭕️ یک توهم نوری معروف به اثر تروکسلر» وجود دارد. این توهم بدین صورت است که اگر به مدت ۱۰ دقیقه به آینه خیره شوید، تصویر دیگری از خود خواهید دید. اثر تروکسلر پس از شکستن تمرکز از بین می‌رود.
۶۶ درصد از شرکت کنندگانی که این آزمایش را انجام دادند، اظهار داشتند دچار تغییر شکل چهره شده‌اند. ۱۸ درصد این افراد ادعا کردند تبدیل چهره خود به چهره پدر یا مادرشان را تجربه کرده‌اند. ۲۸ درصد اظهار داشتند چهره‌شان به یک فرد ناشناس تغییر کرده است. در حالی که ۴۸ درصد نیز گزارش دادند چهره‌شان به یک هیولا تغییر کرده است


⭕️ تئوری شماره ۱  #باب_اسفنجی
❤️ اکثر ما میدونیم که سریال محبوب و معروف باب اسفنجی بر اساس ۷ گناه کبیره انسان ساخته شده:

تبلیغات

محل تبلیغات شما

آخرین ارسال ها

آخرین جستجو ها

سنجش ازراه دور Computer Networks